نزدیک تر از گناه p1
#درخواستی
#لینو
#چند_پارتی
نزدیک تر از گناه
ویو ا/ت =
وای خدا امروز روز اخر مدرسه بود و بعدش تعطیلات تابستونیه ارهههههههه....بی صبرانه منتظرم امروز تموم شه ...زنگ تفریح خورد ..رفتم سمت کلاس داداشم ...البته اون برادر ناتنیمه ...قضیه از اونجایی شروع میشه که...مادرم به پدرم خی/انت میکنه و اون ها از هم جدا میشن بعد از مدت ها پدرم دوباره عاشق میشه و زن میگیره ..اون زن هم یه پسر به اسم لی مینهو داشته ..نامادریم اون رو لینو صدا میزنه ...اولا فکر میکردم خیلی ادم مغرور و عصبی ای هست ..اما الان اون از هر پسری برام قابل اعتماد تره ..میتونم مثل برادر واقعیم باهاش وقت بگذرونم ...گرچه پدرم و نا مادریم از وقتی با هم ازدواج کردن ..با من و لینو خیلی بد اخلاق شدن ..حتی یه روز شروع کردن به کتک زدن من ...اونا الان امریکا زندگی میکنن...لینو منو برداشت و برد خونه ی خودش ...اون پدرش مرده بود و تمام ارث پدرش به اون رسیده بود ..اون هم رفت و ماشین و خونه برای خودش خرید ...بقیش رو هم یه جایی قایم کرده..ما تنهایی بهترین زندگی رو داشتیم ...باهم میرفتیم بار ..البته ناگفته نماند که سر پوشش لباسم خیلی حساس بود..خیلی هم زیده روی میکرد و قشنگ مست میشد....ولی تا صبح منو میخندوند...اجازه نمیدادم با دوستای فاسد بچرخه ..چون ممکن بود یا پولشو بالا بکش...یا از خود سو استفاده کنن..ولی خیلی برام سواله که چرا تو این پنج سال اصلا عاشق نشده ...یا دوست دختری نداشته ...شایدم داره و داره از من پنهونش میکنه ...باید باهاش حرف بزنم...حالا از گذشته بیایم بیرون ..رفتم سر کلاس داداشم ...داشت با بچه های کلاس گپ میزد...ما به همه گفته بودیم که خواهر برادر تنی هستیم ...پس هیچکس از داستان ما خبر نداشت ...
ا/ت = سلامممممممم لینویاااااااااااااااااااا
لینو = یاااااااااا لینو چیه ...مثلا من بزرگترم ..هنوز یاد نگرفتی عین ادم صدام کنی...
ا/ت = شرمنده باید بخ تنظیمات کارخانه برگردم ..
لینو = //لپ ا/ت رو میکشه// بچه پرووووووووو برو سر کلاست ...امتحانتو بده ...زنگ اخر میام دنبالت ...
ا/ت = باشه..بای بای
// ا/ت میره سر کلاسش ...ویو زنگ اخر//
ا/ت =//خدایا ...بلاخره تموم شددددددددددددددد...از دوستام خداحافظی کردم و به سمت لینو رفتم// لینو یااااااااااااااا
لینو = بلاخره امسالم تموم شد ...
ا/ت = یاااااا لینویا خوش به حالت دانشگاهت امسال تموم شددددددددد...مدرکتو گرفتی من هنوز باید دو سال دیگه درس بخونمممممممممم...
لینو = عوضش باید برم دنبال کاررر//سوار ماشین لینو میشن و به سمت خونه میرن //
ا/ت = خب تو که ثروت بابات هست ..میخوای چیکار...
لینو = یاااااا مگه نگفتم نمیخوام در موردش حرف بزنم...
ا/ت = اووووووووو ببخشید //یکم پوکر فیس میشه//
لینو = //جو رو عوض میکنه// بریم بستنیییییی بخوریممممممممم
ا/ت = ارههههههههههه
// با هم میرن و بستنی میخورن ...و بعد میرن کنار یه دره و شروع میکنن صحبت کردن که یهو ا/ت میگه//
ا/ت = لینو...
لینو = بله...
ا/ت = چرا تا حالا عاشق دختری نشدی ..یا شایدم شدی و نمیخوای به من بگی ...
لینو = اممممم...//تو فکر فرو میره //
ا/ت = لینوووووو..لینو خوبییییییی
ویو ذهن لینو=
داشتیم حرف میزدیم که یهو ا/ت یه سوال پرسید ازم ...//میره تو فکر// حالا چی جوابشو بدم....من چجوری بهت بگم عاشقتم ا/ت...میترسم اگه بهت بگم ازم فاصله بگیری ...پس بهتره این احساس پنهان بمونه ..تا وقتی که تو زمان مناسب بهش اعتراف کنم...//یهو با صدای ا/ت به خودش میاد//
#لینو
#چند_پارتی
نزدیک تر از گناه
ویو ا/ت =
وای خدا امروز روز اخر مدرسه بود و بعدش تعطیلات تابستونیه ارهههههههه....بی صبرانه منتظرم امروز تموم شه ...زنگ تفریح خورد ..رفتم سمت کلاس داداشم ...البته اون برادر ناتنیمه ...قضیه از اونجایی شروع میشه که...مادرم به پدرم خی/انت میکنه و اون ها از هم جدا میشن بعد از مدت ها پدرم دوباره عاشق میشه و زن میگیره ..اون زن هم یه پسر به اسم لی مینهو داشته ..نامادریم اون رو لینو صدا میزنه ...اولا فکر میکردم خیلی ادم مغرور و عصبی ای هست ..اما الان اون از هر پسری برام قابل اعتماد تره ..میتونم مثل برادر واقعیم باهاش وقت بگذرونم ...گرچه پدرم و نا مادریم از وقتی با هم ازدواج کردن ..با من و لینو خیلی بد اخلاق شدن ..حتی یه روز شروع کردن به کتک زدن من ...اونا الان امریکا زندگی میکنن...لینو منو برداشت و برد خونه ی خودش ...اون پدرش مرده بود و تمام ارث پدرش به اون رسیده بود ..اون هم رفت و ماشین و خونه برای خودش خرید ...بقیش رو هم یه جایی قایم کرده..ما تنهایی بهترین زندگی رو داشتیم ...باهم میرفتیم بار ..البته ناگفته نماند که سر پوشش لباسم خیلی حساس بود..خیلی هم زیده روی میکرد و قشنگ مست میشد....ولی تا صبح منو میخندوند...اجازه نمیدادم با دوستای فاسد بچرخه ..چون ممکن بود یا پولشو بالا بکش...یا از خود سو استفاده کنن..ولی خیلی برام سواله که چرا تو این پنج سال اصلا عاشق نشده ...یا دوست دختری نداشته ...شایدم داره و داره از من پنهونش میکنه ...باید باهاش حرف بزنم...حالا از گذشته بیایم بیرون ..رفتم سر کلاس داداشم ...داشت با بچه های کلاس گپ میزد...ما به همه گفته بودیم که خواهر برادر تنی هستیم ...پس هیچکس از داستان ما خبر نداشت ...
ا/ت = سلامممممممم لینویاااااااااااااااااااا
لینو = یاااااااااا لینو چیه ...مثلا من بزرگترم ..هنوز یاد نگرفتی عین ادم صدام کنی...
ا/ت = شرمنده باید بخ تنظیمات کارخانه برگردم ..
لینو = //لپ ا/ت رو میکشه// بچه پرووووووووو برو سر کلاست ...امتحانتو بده ...زنگ اخر میام دنبالت ...
ا/ت = باشه..بای بای
// ا/ت میره سر کلاسش ...ویو زنگ اخر//
ا/ت =//خدایا ...بلاخره تموم شددددددددددددددد...از دوستام خداحافظی کردم و به سمت لینو رفتم// لینو یااااااااااااااا
لینو = بلاخره امسالم تموم شد ...
ا/ت = یاااااا لینویا خوش به حالت دانشگاهت امسال تموم شددددددددد...مدرکتو گرفتی من هنوز باید دو سال دیگه درس بخونمممممممممم...
لینو = عوضش باید برم دنبال کاررر//سوار ماشین لینو میشن و به سمت خونه میرن //
ا/ت = خب تو که ثروت بابات هست ..میخوای چیکار...
لینو = یاااااا مگه نگفتم نمیخوام در موردش حرف بزنم...
ا/ت = اووووووووو ببخشید //یکم پوکر فیس میشه//
لینو = //جو رو عوض میکنه// بریم بستنیییییی بخوریممممممممم
ا/ت = ارههههههههههه
// با هم میرن و بستنی میخورن ...و بعد میرن کنار یه دره و شروع میکنن صحبت کردن که یهو ا/ت میگه//
ا/ت = لینو...
لینو = بله...
ا/ت = چرا تا حالا عاشق دختری نشدی ..یا شایدم شدی و نمیخوای به من بگی ...
لینو = اممممم...//تو فکر فرو میره //
ا/ت = لینوووووو..لینو خوبییییییی
ویو ذهن لینو=
داشتیم حرف میزدیم که یهو ا/ت یه سوال پرسید ازم ...//میره تو فکر// حالا چی جوابشو بدم....من چجوری بهت بگم عاشقتم ا/ت...میترسم اگه بهت بگم ازم فاصله بگیری ...پس بهتره این احساس پنهان بمونه ..تا وقتی که تو زمان مناسب بهش اعتراف کنم...//یهو با صدای ا/ت به خودش میاد//
- ۱۳.۶k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط